از دور تو را دوست دارم

 

بی هیچ عطری ، آغوشی ، لمسی

 

و یا حتی بوسه ای !

 

تنها

 

دوستت دارم

 

از دور ...

 

http://www.axgig.com/images/40719227071872332635.jpg

 

 



تاريخ : جمعه 23 آبان 1393برچسب:, | 15:52 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

بسمه تعالي
. شيوه هاي کنترل نفس درقرآن
موضوع نفس وشيوه هاي کنترل ومديريت آن ،موضوعي است دامنه دار وداراي ابعاد گوناگون است به منظور آشنائي کلي از راهکارهاي کنترل ومديريت نفس در نگاه قرآن ،اجمالي از مباحث را مرور مي کنيم
1- تسلط بر هواي نفس
اولين قدم در کنترل نفس ،تسلط ودر اختيار گرفتن فزون طلبی های نفس است.
ميل نفس و خواهش دل به کامراني و شهوات را هوي و هوس نامند. منظور از نفس شاني از روح انسان است كه مديريت قواي نفساني مانند شهوت و غضب، تن و جنبه هاي طبيعي انسان را به عهده دارد. اما در اغلب موارد به دليل افزون خواهي نيروهاي نفساني و تمايل به افراطي گري آدمي دچار شهوت و غضب مفرط و خواسته هاي افراطي در راستاي كاميابي و لذت طلبي و راحت خواهي مي شود، كه به آن هواي نفس اطلاق مي گردد.
هوي در ميل هاي مذموم و ممدوح هر دو به كار مي رود اما در قرآن بيشتر در خواهش هاي مذموم به كار مي رود. (سيد علي اكبر قرشي، قاموس قرآن، نشر دار الكتب الاسلاميه، ج 7، ص 171) «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا؛ و هوسهاى كسانى را كه آيات ما را تكذيب كردند پيروى مكن». (سوره انعام، آيه 150)
غفلت ازياد خدا، فراموش كردن نعمتها و پيروي از شيطان و شيطان صفتان، افراط و تفريط در اعمال و رفتار، برخي از مصاديق پيروي از هواي نفس ميباشد. خداوند متعال در سوره كهف با اشاره به اين نكته مي فرمايد: وَ لا تُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتّبَعَ هَواهُ وَ كانَ اَمْرُهُ فُرُطاً;1 اي رسول ما! از كساني كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن ؛ همانها كه از هواي نفس پيروي مي كردند و كارهايشان از روي افراط و تفريط است.
در قرآن پيروي از هوي نفس مورد نكوهش و مذمت قرار گرفته است و كساني كه از هوي و هوس پيروي نمی كنند مورد ستايش و تشويق پروردگار متعال قرار گرفته اند:«وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى» و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت. پس جايگاه او همان بهشت است». (سوره نازعات، آيه 41)؛ (بهاء الدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن، انتشارات دوستان، ج 2، ص 2358)
در روايات اهل بيت (ع) نيز روايات متعددي پيرامون خطر هوي نفس و لزوم مخالفت با هوس ها وارد شده است از جمله در روايتي از حضرت علي (ع) نقل شده: ؛ فرمانبري از نفس و پيروي از هوس هاي آن، شالوده هر رنج و سرچشمه هر گمراهي است».
و در روايت ديگري آمده: «ملاك الدين مخالفه الهوي؛ اساس دين، مخالفت با هواي نفس است».
(امام علي عليه السلام فرموده«اياكم و غلبه الشهوات علي قلوبكم فان بدايتها ملكه و نهايت ها هلكه» زنهار از چيره آمدن شهوت ها بر دل هايتان، زيرا كه آغاز آن ها بندگي است و پایانش نابودي». و فرمود: «مبادا هوس بر شما چيره آيد، زيرا كه آغاز آن فتنه و گمراهي است و فرجامش رنج». (محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ترجمه حميد رضا شيخي، نشر دار الحديث، ج 14، ص 6690، ح 21365/ 21408/21435) براي اين امر مهم لازم است به چند نكته توجه نماييد :
. هواي نفس از جهتي مانند هواي داخل يك بطري است. تا وقتي كه اين هواها يكّه تاز ميدان نفس ما هستند لذت یادخدا وارد نمی شود و كاري نمي‌توان كرد؛. البته ميل به خوبي ها و محبت خداوند, در اصل فطرت ما وجود دارد، ولي تا زماني كه هوای نفس باشد خفته خواهد بود و بي اثر می باشد.
اكنون, پرسشي به ذهن مي‌آيد كه: چه عاملي مي‌تواند آن ميل هاي خفته را در ما فعّال و بيدار سازد؟ در پاسخ مي‌گوييم: ايمان و عمل صالح. قرآن كريم مي فرمايد: «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمان وُدّا».سوره مريم، 96. حكما گفته‌اند: علم و ادارك يعني همان عقلانيت, عامل شوق است؛ چرا كه, آن ميل نهفته به وسيله درك و شعور, زنده و برانگيخته مي‌شود و بر ما لازم است بدين وسيله به تقويت آن بپردازيم.
هر يک از ما موظفيم با نفسي که ما را به انجام زشتي ها امر مي کند مبارزه کنيم و نسبت به هر دستوري که از نفس اماره صادر مي شود مخالفت کنيم .
امام علي (ع) مي فرمايند : هرگاه نفس تو در برابرت سرکشي کرد , تو نيز در برابر او سرکشي کن , رام تو مي شود. (7) و يا حديثي ديگر از امام صادق (ع) که فرمود : و چون کسي را بيني   



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 23 آبان 1393برچسب:, | 15:49 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

اساساً هرکشوری پایان جنگ ویا هر بحرانی را گرامی می دارد. مگر در پایان هشت سال دفاع مقدس ما پیروز مطلق میدان نبرد نبوده ایم؟ که شروع جنگ که از تلخ ترین روزهای دفاع مقدس است را گرامی می داریم. در این مقاله ما سعی می کنیم که به این مساله بپردازیم که چرا هفته اول جنگ به نام دفاع مقدس نام گذاری شده است؟
و با تاکید بر این که بیش از نیمی از جمعیت کشور را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل می دهند. و با توجه به اهمیتی که دوران دفاع مقدس در تاریخ معاصر ایران داردکه همواره در پی بروز هر جنگی، شاهد جدایی بخش هایی از این سرزمین پهناور به دست بیگانگان بوده است.
به گونه ای که می توان گفت در دویست سال گذشته، یعنی از زمان «فتحعلی شاه قاجار» به بعد، نزدیک به یک میلیون کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شده است. اما علی رغم پشتیبانی قدرت های بزرگ از عراق، روند مذکور در جنگ ایران و عراق ادامه پیدا نکرد و سرفصل جدیدی از تاریخ ایران را در صفحات تاریخی به ثبت رساند. در این جنگ نه تنها یک وجب از خاک ایران در دست نیروهای عراقی باقی نماند، بلکه عراق به عنوان کشور متجاوز به نظام بین الملل معرفی شد.
پس چرا؟
بسیاری از جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب کمترین توجه را به آن دارند و کمترین خاطره های آن دوران مهم را با خود ندارند. با توجه به این که هنوز نسلی که مستقیم در دفاع مقدس حضور داشته است زنده و گواه تاریخی این واقعه عظیم است.(رزمندگان،آزدگان،جانبازان وخانواده معظم شهدا)
مقاله حاضر به چهار بخش تقسیم گردیده است: ابتدا وضعیت ایران قبل از جنگ ، در بخش دوم وضعیت ایران در شروع جنگ و بخش سوم پایان جنگ و بخش چهارم بعد از جنگ.

بخش اول : وضعیت ایران قبل از شروع جنگ

انقلاب اسلامی که ازجهات متعدد با سایر انقلاب ها متفاوت بود. ودرتعارض مستقیم با قدرتهای سلطه گر قرارداشت. و همین تفاوت وتعارض باعث شده بود که غیر پیش بینی باشد. وهمین موضوع موجب نگرانی قدرتهای بزرگ شده بود.لذا ازهمان ابتد با مقابله ی همه جانبه وجدی انان مواجه شد.وقدرتهای بزرگ برای اینکه کشورهای منطقه را همراه خودکنند.صدور اندیشه های انقلاب اسلامی برای کشورهای منطقه را خطرناک عنوان می کردند .ومدعی این بودند انقلاب اسلامی درصدد سرنگونی حکومتهای آنان است.
امام خمینی قدس سره درتشریح صدور انقلاب می فرماید « این معنی غلط را از صدور انقلاب برداشت نکنند که ما می‌خواهیم کشورگشایی کنیم. ما همة کشورهای مسلمین را از خودمان می‌دانیم. همة کشورها باید در محل خودشان باشند… معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملتها بیدار شوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و تحت سلطه‌ای که هستند و از این که همه مخازن آنها دارد به باد می‌رود و خودشان به نحو فقر زندگی می‌کنند، نجات دهند… ما می‌خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد، این بیداری و اینکه خودشان را از ابرقدرتها فاصله دادند و دست آنها را از مخازن خود کوتاه کردند، این در همه ملتها و در همة دولت‌ها واقع بشود، آرزوی ما این است.»
دراین دوره کشوربا بحران و چالشهای فراوانی روبرور بود. از لحاظ سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی. که این فشارها عمدتاٌ ازسوی قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه ای به ایران تحمیل می شد. تاشاید بتوانند ایران را به پای میز مذکره بکشانند.
در درون ایران گروه های سیاسی اعم از منافقین ، ملی مذهبی ها ، لیبرال ها و جریان های سیاسی دیگر که فکر می کردند بدون حمایت قدرتهای بزرگ نمی شود.کشور را اداره کرد.با ایجاد غائله گنبد ، کردستان ، ترور شخصیت ها و آدم های موثر انقلاب اسلامی با تلاش در حذف نیروهای انقلابی و وفادار به حضرت امام خمینی (ره) خواهان بدست گرفتن حکومت و جدائی دین از سیاست بودند. در حالی که حضرت امام خمینی (ره)تاکید بر پیوستگی دین وسیاست داشت.چرا که اندیشه دینی باعث استقلاق وعزت بود.درحالی که جدایی دین ازسیاست باعث همان وابستگی ها دوران طاغوت می شد. که تمامی این جریانها وابسته به حمایتهای قدرتهای سلطه گر بود.اتقافات دیگری هم دراین دوره رخ می دهد. تلاش برای کودتا توسط عوامل نظامی وابسته به خارج «کودتای نوژه» ،عملیات مستقیم نظامی (حمله به طبس) توسط آمریکا صورت گرفت.
از لحاظ ا قتصادی: مشکلات اقتصادی ایران در سالهای ۵۸ و ۵۹ کمتر از مشکلات سیاسی نبود، در سالهای قبل از پیروزی به دلیل اعتصابات انجام گرفته در بخشهای اقتصادی کشور بویژه در شرکت نفت که اقتصاد ایران به فروش آن بستگی داشت، عملاً اقتصاد کشور فلج شده بود، تقریباً تمامی بنگاهای تجاری و کارخا نجات به علت وابستگی به خارج و بلوکه شدن دارائی‌های ایران در بانکهای امریکا و تحریم اقتصادی ایران ازسوی امریکا تعطیل بودند. اگرچه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به فرمان امام راحل(ره) کارگران و کارمندانی فعالیت خود را از نو آغاز کردند. لکن به دلیل عدم انسجام سیاسی در داخل و تحریک گروهکهای وابسته حرکت اقتصادی شکل مناسبی نداشت. کشور شدیداً در رکود اقتصادی بسر می برد.
ازلحا ظ فرهنگی هم دجار بحران بودیم زیرا درگذشته تقریباً فرهنگ غربی بر کشور حاکم بود.« متاسفانه هنوز آن نوع فرهنگ درجامعه ما جاری است» ولیکن بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در حال گذر وتطبیق خود با جامعه بود. که خود این دوگانگی فرهنگ تاثیر بسزایی در مراحل مختلف انفلاب ودفاع مقدس داشت.

بخش دوم :شروع جنگ و اوضاع نظامی ایران

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 22:20 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

“استرس” ، از جمله عواملی است که همواره سلامت انسان را تهدید می کند. این در حالیست که در جوامع امروزی ، بشر به دلیل رویارویی با مشکلات شخصی و اجتماعی ، به طور مداوم با استرس مواجه است. در این تست سعی شده است که میزان استرس هر فرد با توجه به شرایط متفاوت زندگی وی ، بررسی شود.

 

درمان استرس

 

 

تست مورد نظر شامل ۸ مرحله می باشد و توجه داشته باشید که شما در هر مرحله می توانید یک یا چند گزینه را انتخاب نمایید.

مرحله اول: رابطه شما با مسائل مالی

  1. میزان بدهی شما ( شامل وام و … ) کمتر از ۱۰ میلیون تومان است. (۱۸)
  2. میزان بدهی شما ( شامل وام و … ) بیشتر از ۱۰میلیون تومان است. (۳۱)
  3. تغییرات و نوسانات شدیدی در وضعیت مالی شما روی داده است. (۳۸)

مرحله دوم: مواردی را که با شرایط فعلی شما مطابقت دارد انتخاب کنید.

  1. روی دادن تغییر و تحول در روال طبیعی زندگیتان (۲۵ )
  2. جا به جایی محل زندگی (۲۰)
  3. تغییرات در نوع تفریحات و سرگرمی ها ( ۱۹)
  4. تغییر در اعمال مذهبی شما (۱۹)
  5. عوض شدن عادات خواب و استراحت (۱۶)
  6. تغییر عادات غذایی (۱۵)

مرحله سوم: این مرحله به زندگی خصوصی شما می پردازد.

  1. مرگ همسر (۱۰۰)
  2. مرگ یکی از اعضای خانواده (۶۳)
  3. جدایی ( طلاق ) (۷۳)
  4. دوری یا قهر بودن با همسر (۶۵)
  5. ازدواج کردن (۵۰)
  6. آشتی کردن ( ارتباط مجدد ) با همسر (۴۵)
  7. بازنشسته شدن (۴۵)
  8. باردار شدن (۴۰)
  9. اضافه شدن عضو جدید به خانواده (۳۹)
  10. مرگ یکی از دوستان نزدیک (۳۷)
  11. یکی از فرزندانتان ، خانه را ترک کرده است (۲۹)
  12. مشکلات و درگیری های قانونی داشتن (۲۹)
  13. کسب یک موفقیت شخصی چشمگیر و بزرگ (۲۸)
  14. تعدد مشاجرات زناشویی (۳۵)
  15. همسر شما شروع به کار نموده یا کار خود را ترک کرده است (۲۶)
  16. اصلاح کردن یکی از عادات بد شخصی (۲۴)
  17. هرگونه تغییر در تعداد اعضای خانواده (۱۵)

مرحله چهارم: رابطه شما با قانون

  1. مدت زمانی را در حبس سپری کرده اید (۶۳)
  2. مرتکب تخلفات قانونی کوچکی شده اید (۱۱)

مرحله پنجم: رابطه شما و شغلتان

  1. اخراج شدن  (۴۷)
  2. مدت کوتاهی از کار بر کنار شدن (۳۹)
  3. تغییرات در سطوح مختلف شغلی (۳۶)
  4. تغییرات در میزان مسئولیت شما (۲۹)
  5. عوض شدن ساعات و شرایط کاری (۲۰)
  6. با رئیس خود دچار مشکل شدن (۲۳)

مرحله ششم: تعطیلات

  1. تعطیلات اختیاری. مثلا” چند روز مرخصی گرفتن (۱۳)
  2. تعطیلات اجباری مانند تعطیلات سال نو (۱۲)

مرحله هفتم: تحصیلات

  1. شروع یا پایان تحصیلات (۲۶)
  2. عوض شدن محل تحصیل (۲۰)

مرحله هشتم: سلامتی شما

  1. تغییر و تحول در سلامتی خودتان (۴۴)
  2. تغییر و تحول در سلامتی هر یک از اعضای خانواده (۳۹)
  3. اختلالات جنسی (۶۳)

نتیجه :

اگر مجموع امتیازات شما عددی بین ۱۵۰ تا ۳۰۰ باشد ، احتمال ابتلای شما به یک بیماری به ۵۰ % می رسد و اگر  بیشتر از ۳۰۰ بود ، این احتمال به ۹۰% افزایش می یابد.



تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 22:6 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |
اعتیاد
در محله های محروم شهرها مردمی را می بینیم که در اثر اعتیاد به مواد مخدر قوای فکری و جسمی شان را از دست داده و در بدترین وضعیت اجتماعی به سر می برند. این ها اکثرا قربانی آزمندی های امپریالیسم جهانی شده اند. اعتیاد در محله های اعیان نشین شهر نیز به گونه ای دیگر وجود دارد. ثروتمندان چون همراه مصرف این مواد مقوی ترین غذاها را نیز می خورند، قوای جسمی شان دیرتر از معتادان تهیدست تحلیل می رود.رادیو، تلویزیون و مطبوعات در مورد اعتیاد و اثرات مخرب آن بسیار سخن گفته اند اما از علت اصلی اعتیاد که یک بیماری اجتماعی است، ذکری به میان نیاورده اند. مثلا نمی گویند در مساله اعتیاد همه چیز بر مدار سود اندوزی است و این بیماری اجتماعی در عصر امپریالیسم به اوج خود می رسد. در عصر امپریالیسم انحصارات بزرگ صنعتی و مالی در رشته تولید مواد مخدر سرمایه گذاری می کنند و با به وجود آوردن شبکه های بین المللی تولید، توزیع و قاچاق مواد مخدر، دامنه سود اندوزی خود را گسترش می دهند.
IMAGE634752026583993604 مقاله ای کامل در مورد اعتیاد

امپریالیست ها و سرمایه داران که در تولید مواد مخدر سرمایه گذاری های کلانی می کنند، برای جلب بازار مصرف، تبلیغات مسمومی را شروع می نمایند و خیل بیکاران را به دایره تولید، توزیع و مصرف کالای خود می کشند و به این ترتیب نیروی عظیمی از اردوی کار را از دایره تولید صنعتی و سازندگی اجتماعی خارج کرده و در شبکه های پیچیده قاچاق و مصرف مواد مخدر، انسان های از هستی تهی شده ای را به وجود می آورند که تجسم زنده ای از انحطاط هستند.
علاوه بر این زمینه مادی که عامل اصلی اعتیاد است، عامل ذهنی و فرهنگی نیز در کشیده شدن نیروهای اجتماعی به سمت این بیماری اجتماعی موثر است. تاکنون بلندگوهای تبلیغاتی امپریالیسم اینگونه تبلیغ کرده اند که اعتیاد یک میل باطنی و یک خواست و اقدام شخصی است و نه اجتماعی. بسیار مشخص است که شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه است که شخصیت افراد آن جامعه را شکل می دهد. اعتیاد اکتسابی است. اگر در دنیا مواد مخدر وجود نداشته باشد و کسانی نباشند که آن را بسازند و بفروشند، اعتیاد رقم نمی خورد.
فشارهای عصبی و روانی ای که در اجتماع بر افراد وارد می آید، زمینه را برای اعتیاد فراهم می کنند. انسان ها می خواهند بار سنگین مشکلات روزانه را دمی به فراموشی بسپارند و از این رو به دام اعتیاد می افتند. از طرف دیگر بخشی که دائم در معرض خطر بیکاری و عدم امکان تامین معاش اولیه خود قرار دارند، برای گذران زندگی به ناگزیر به قاچاق مواد مخدر روی می آورند. آموزش های فرهنگ سرمایه داری نیز افراد جامعه را در جهت فساد سوق می دهد و با اشاعه فرهنگ مسموم کننده، خلاقیت نیروهای اجتماعی را در جهت های انحرافی به کار می گیرد. به این ترتیب تمام امکانات تباهی نیروها و استعدادها آماده می شود
 
به ادامه مطلا بروید  

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 22:1 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |


مقدمه:
از آنجای که انسان موجودی اجتماعی است و زندگی اجتماعی نیازمند تفاهم می¬باشد، خداوند متعال زبان و قدرت تکلم را در نهاد و سرشت افراد بشر قرار داده، تا در پرتو آن با هم نوعان خویش ارتباط برقرار نموده و به آسانی ما فی الضمیر خود را به یکدیگر تفهیم نمایند.
در اهمیت این نعمت و موهبت الهی همین بس که خداوند متعال در قرآن کریم، در مقام بیان نعمت¬ها و مواهب «نعمت بیان و گفتار» را بعد از «خلقت و آفرینش انسان» ذکر فرموده است.
علی رغم اینکه «سخن و گفتار» از ارزش و جایگاه ویژه¬ای برخوردار است، اما اگر به جا و درست از آن استفاده نگردد، ممکن است دست خوش آفات شده و در نتیجه پیامدهای خطرناک و جبران ناپذیری را به بار آورد.
یکی از آفات زبان، که از دیرباز انسان کم و بیش به آن مبتلا می¬باشد، «غیبت» است؛ بیماری که آسیب¬ها و پیامدهای ناگواری را متوجه خود فرد و جامعه¬ی بشری خواهد کرد.
اگر عواملی را که منجر به این بیماری می¬شوند، مورد بررسی قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که بسیاری از افراد بر اثر عدم آگاهی از پیامدها¬ی شوم و ناگوار «غیبت»، مبتلا به این بیماری شده¬اند؛ که اگر آثار شوم آن را می¬دانستند شاید به این بیماری گرفتار نمی¬شدند.
بنابراین اطلاع از پیامدهای «غیبت» می¬تواند نقش مؤثر و چشمگیری در عدم ابتلا به این بیماری را ایفا نماید.
بنابراین لازم است که بدانیم:
اولا: غیبت چیست؟
ثانیا: چه پیامدهای و آثار زیانباری را به بار می¬آورد؟
این مقاله سعی بر آن دارد تا با تکیه بر آیات و روایات پیامدهای غیبت را بررسی نماید.

اهمیت و ضرورت بحث:
همانگونه که قبلا هم اشاره گردید، «زبان و قدرت تکلم» از جمله بزرگترین نعمت¬ها و موهبت¬های الهی به شمار می¬رود.
اما باید توجه داشت که هر چیزی که از اهمیت و ارزش بیشتری برخوردار باشد، همانگونه که مسئولیت سنگین¬تری را بر عهده دارد، خطرات بزرگتری نیز او را تهدید می¬کند.
از جمله خطرات که همواره «زبان» را تهدید می¬کند، بیماری مهلک «غیبت» است؛ بیماری که انسان¬ها از قدیم الایام با آن دست به گریبان بوده¬ و همچنان از آن رنج می¬برند.
برای محافظت و حراست از این نعمت بزرگ الهی و مقابله با انواع آفات به خصوص «غیبت»، لازم است تدبیرات اساسی سنجیده شود.
با توجه به اینکه پیشگیری بهتر از درمان است، در قدم اول باید فرهنگ پیشگیری از ابتلا به این بیماری را در جامعه نهادینه نماییم و این مهم، تحقق نمی¬یابد مگر با شناخت دقیق از این بیماری و در راس آن از پیامدهای آن.
بنابراین پرداختن به پیامدهای غیبت، امر ضروری و حیاتی به نظر می¬رسد.


مفهوم شناسی غیبت
غیبت در لغت:
غیبت در لغت به معنای «پشت سر کسی بدگویی کردن ، عیب او را گفتن، زشت یاد کردن » به کار رفته است.
غیبت در اصطلاح:
غیبت دراصطلاح شرع عبارتست از اینکه: انسان در غیاب و پشت سر مؤمن، عیوب و نقایص او را در قالب سخن و گفتار یا با اشاره و حرکات بیان نماید؛ به طوری که اگر بشنود، ناراحت و آزارده خاطر ¬شود.
پیامبر اعظم(ص) در رابطه با تبیین مفهوم «غیبت» می¬فرمایند:
«أ تدرون ما الغيبة؟
قالوا: اللّه و رسوله أعلم.
قال: ذكرك أخاك بما يكره.»
آيا مى‏دانيد غيبت چيست؟
پاسخ دادند: خدا و رسولش داناترند.
حضرت فرمودند: ياد كردن توست برادرت را به آنچه خوش نمى‏دارد.
با توجه به معنای لغوی و اصطلاحی غیبت می¬توان چنین نتیجه گرفت که هرگاه انسان در غیاب کسی به هر شکل و شیوه¬ی عیبی از عیوب او را بیان نماید، به گونه¬ی که او از شنیدن آن ناراحت شود، غیبت محسوب می¬گردد.
از تعریفی که برای غیبت بیان گردید، چند نکته نیز روشن می¬گردد:
1 - قلمرو عیب:
«فاش ساختن عیب دیگران» عنصری است که موجب تحقق بخشی غیبت می¬شود. حال فرق ندارد که آن عیب «جسمانی باشد، یا اخلاقی، در اعمال او باشد یا در سخنش، و حتى در امورى كه مربوط به او است مانند: لباس، خانه، همسر و فرزندان و مانند اينها.»
حضرت امام جعفر صادق(ع) در راستای تبیین قلمرو عیوب، چنین می¬فرمایند:
ادامه مطلب.... 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 21:58 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

مقدمه :

 

.بسيارى از معضلاتى که در زمينه هاى مختلف گريبانگير مردم جامعه است تنها به وسيله دولت و دستگاههاى اجرايى قابل حل نبوده و مشارکت و معاضدت خود مردم است که معضلات را از سر راه رشد و توسعه آن جامعه بر خواهد داشت. وقف نهادى است که از طريق آن مى توان بخش قابل توجهى از مشکلات و تنگناهاى جامعه را شناخت و اموال و دارايى هاى افراد نيکوکار را داوطلبانه در جهت رفع آنها به کار بست. اين نهاد با وجود برخوردارى از قدمت زياد آنطور که شايسته است فراگير نشده و نقش آن در ابعاد گوناگون تا حدودى مکتوم و مستور مانده است. اميد آنکه اين نوشتار بتواند به بخشى از ثمرات و اثرات اين حرکت خداپسندانه و مردم گرايانه در عرصه هاى مختلف بپردازد و نقش آن را در جامعه تبيين نمايد.

 

در اين مقاله نقش نهاد وقف را در بهبود اوضاع اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى مورد بررسى قرار مى دهيم. پس از تعريف واژه وقف، پيشينه نهاد وقف و وجود آن را دراسلام و بعد از اسلام و يا تأثير پذيرى از جهان بينى اسلامى مورد اشاره قرار خواهد گرفت وگستردگى زمينه هاى مختلف آن تبيين خواهد شد. همچنين سيره عملى پيامبر و ائمه معصومين در زمينه وقف به صورت مستند از منابع روايى ارائه مى گردد و آنگاه نقش اين نهاد در جامعه از سه رويکر اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى بطور نسبتاً مبسوط تشريح مى گردد و همچنين نقش توسعه اى آن و در انتها مطالب مطروحه جمع بندى و نتيجه گيرى خواهد شد.از ويژگيهاى اموال و دارايى ها، قابل نقل و انتقال بودن آنهاست که يا بطور اختيارى بوسيله خريد و فروش صورت مى گيرد ويا با عوامل غير اختيارى مثل ارث عملى مى گردد. قانون وقف اين ويژگى نقل و انتقال را از موقوفه سلب مى کند و از اين رو وقف به حبس 5)تعريف مى شود. يعنى اصل مال مى ماند و منفعت آن، جا به جا و منتقل و مردم از منافع آن بهره مند مى شوند و اين همان معناى حديث نبوى است.

 

چيزى که وقف را از ساير نهادهاى مالى اسلام متمايز مى سازد ماندگارى اصل موقوفه است که حتى از معناى لغوى وقف نيز برداشت مى شود. فرهنگ نامه آکسفورد هم به دوام و هميشگى بودن وقف اشاره دارد.

 

وقف را از نظر کسب منافع و عوايد مى توان به دو نوع تقسيم کرد: الف) وقف انتفاع که مقصود ار آن تحصيل درآمد مادى نيست مانند: احداث مسجد، حسينيه، پل، جاده و....که همواره با عوارض خارجى مثبت همراه است.ب) وقف منفعت که به منظور کسب درآمد مادى صورت مى گيرد تا در موارد مشخصى هزينه گردد مانند اينکه مغازه اى وقف شود تا از عوايد آن بتوان مدرسه اى را اداره کرد.از لحاظ سرپرستى در خصوص برداشت درآمد هزينه کردن منافع موقوفات، وقف يا به صورت عامه است که سرپرستى آن از اختيارات دولت اسلامى مى باشد و يا به صورت خاصه است که واقف به هنگام وقف فرد مشخصى را به عنوان موقوف عليه تعيين مى نمايد.

 

نگاهى کوتاه به پيشينه تاريخى وقف

 

الف : وقف در اسلام:

 

اوقاف که احباس هم ناميده مى شود دردوره بعد از ظهور اسلام با توجه به تعاليم نوع دوستانه اى که در اين دين الهى آمده است با شکلى گسترده و فراگير شيوع يافته و اختصاص آن به معابد و پرستشگاه ها نبود بلکه در راه تعليمات و زدودن فقر نيز به کار گرفته شد و نقش اجتماعى و فرهنگى گسترش يافته اى را در حيات مسلمانان ايفا نمود.

 

طبق مدارک تاريخى نخستين وقف در اسلام توسط پيامبر اسلام (ص) انجام شد.آن حضرت در سال سوم هجرت پس از جنگ احد هفت بوستان و مزرعه آباد را به نام "بساتين السبعه" که به ايشان هديه شده وقف نمودند و توليت آن را پس از رحلت خود به حضرت فاطمه واگذار کردند. اين بوستان ها متعلق به يک يهودى بنام مخيريق بود که در جنگ احد به يارى پيامبر آمده بود، مخيريق نامى از اغنياى احبار يهود بنى قينقاع اسلام ناورده است که به صف مجاهدان اسلام پيوست و وصيت کرد که اگر کشته شد دارايى اش را در اختيار حضرت محمد (ص) قراردهند تا به هر خير که خدايش فرموده و خود خواهد هزينه کند..

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 21:55 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

 

حجابو عفاف در قرآن کریم
 

برای ایجادفرهنگ حجاب و پوشش مناسب در جامعه، باید ابتدا پایه های اعتقادی و بینش افراد رانسبت به این موضوع، محکم کنیم و این، یعنی نهادینه سازی باورهای درست و فرهنگ سازیدقیق. بنابراین، تهدید و اجبار، هیچ گاه به عنوان اولین راهکار، اثر بخش نخواهدبود.

 

 

 

«یا ایها النبی، قل لازواجک و بنائک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّّ من جلابیبهنّ ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماً؛ ای پیامبر به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو روسری های بلند بر خود بیفکنند، این عمل مناسب تر است، تا (به عفت و پاکدامنی) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند و خداوند آمرزنده ی مهربان است» . (1) (سوره احزاب، آیه ی 59)
 


مفهوم حجاب


حجاب ، در لغت به معنای مانع و پرده و پوشش آمده است. حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بعد ایجابی و سلبی است. بعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است و این دو بعد باید در کنار یکدیگر باشند؛ تا حجاب اسلامی محقق شود. گاهی، ممکن است یک بعد باشد ولی دیگری نباشد که در این صورت، نمی توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می تواند اقسام متفاوتی داشته باشد، از جمله حجاب ذهنی، فکری و روحی، علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می کند، نام برده شده است، مثل حجاب و پوشش در نگاه که به مردان و زنان، در مواجهه با نامحرم توصیه شده است.
«جلابیب» جمع جلباب، به معنای مقنعه ای است که سر و گردن را می پوشاند. (2) و یا پارچه ی بلندی است که تمام بدن و سر و گردن را می پوشاند. (3) مرحوم امین الاسلام طبرسی، در «مجمع البیان» ، در ذیل آیه می نویسد، «جلباب» عبارت از روسری بلند است که هنگام خروج از خانه، زنان به وسیله ی آن، سر و صورت خود را می پوشانند ... مقصود این است که با روپوشی که زن بر تن می کند، محل گریبان و گردن را بپوشاند. با توجه به معانی جلباب و از جمله، این معنی که پارچه ی بلندی برای پوشیدن تمام بدن و سر و گردن است، در معنای امروزی، می توان پوشش «چادر» را با «جلباب» همانند و مشابه در نظر گرفت و از آن جا که در این آیه، به طور مشخص به استفاده ی زنان و دختران از جلباب اشاره شده است، می توان نتیجه گرفت که طبق فرموده ی رهبر معظم انقلاب اسلامی، چادر به عنوان یک حجاب برتر مطرح شده است.
پوشش، معرف شخصیت و عفت زن مؤمن است و موجب می گردد که افراد لاابالی جرأت نکنند به او جسارت کرده و به دید شهوت و هوسرانی به او بنگرند. این آیه، بیان می دارد: زنان مؤمن برای این که مورد آزار افراد هرزه قرار نگیرند، به گونه ای خود را بپوشانند که زمینه ای برای بی حرمتی به آنها فراهم نگردد.
خداوند در این فرموده اش، ابتدا فلسفه ی حجاب را تبیین می کند و با تهدید و زور، دستور حجاب را مطرح نمی کند و سپس، به بیان الگوی عملی پوشش، یعنی جلباب که پوشش خاص آن زمان بوده است، اشاره می کند. در اینجا، می توان نتیجه گرفت که برای ایجاد فرهنگ حجاب و پوشش مناسب در جامعه، باید ابتدا پایه های اعتقادی و بینش افراد را نسبت به این موضوع، محکم کنیم و این، یعنی نهادینه سازی باورهای درست و فرهنگ سازی دقیق. بنابراین، تهدید و اجبار، هیچ گاه به عنوان اولین راهکار، اثر بخش نخواهد بود.
این آیه، به پیامبر فرموده است که ابتدا، به زنان و دختران خود و بعد، به زنان مؤمن بگو که حجاب را رعایت کنند. یعنی، در امر به معروف، اول از خودی ها و نزدیکان شروع کنیم، سپس به سراغ دیگران برویم. همچنین در احکام الهی ، تفاوتی میان همسران و دختران پیامبر، با دیگر زنان وجود ندارد . احکام دینی، باید مورد توجه و استفاده ی همه قرار گیرد. (4)
هر پدیده ای، آثار و پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. حجاب نیز، به عنوان یک راهکار عملی، آثار فردی و اجتماعی مختلفی را به دنبال خواهد داشت.



آثار و پیامدهای رعایت حجاب


الف- آثار فردی

برید ادامه مطلب نظرم بدید..
 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 21:48 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

آداب سفر

 

« در تعطيلات عده بسياري از هموطنان عزيز به سفر مي‏روند، چه مسافرتهاي ديداري و صله رحم، چه براي زيارت ، چه به قصد تفريحات سالم، كه هر سه نوع آن خوب و پسنديده است. به همين مناسبت، نگاهي به سفر از ديد معارف اسلامي داريم، تا سفرهايمان هم مكتبي و خداپسندانه باشد.»


بسيار سفر بايد، تا پخته شود خامي!


امام صادق(علیه السّلام) در حديثي فرموده است:


مسافرت بايد براي يكي از اين سه امر باشد:


1 ـ تهيه توشه آخرت
2 ـ تأمين معاش و زندگي
3 ـ لذّت مباح و تفريح غير حرام1

 

بنابراين، در سفرها بايد آدابي را كه از پيشوايان دين نقل شده است، به عنوان رهنمود گرفتن از مكتب، رعايت كرد.


فوايد مسافرت بسيار است. كسب تجربه و پخته شدن، آشناييها و ارتباطات جديد، از آن جمله است.


سفر، آزموده كند مرد را
هم از دل براند غم و درد را
ز گيتي بدو نيك، بنمايدش
وز آن گنج دانش بيفزايدش


نگاهي به مجموعه روايات اسلامي، نكاتي را به عنوان «آداب سفر» به ما مي‏آموزد كه مهمترين آنها، آموختنِ «آيين همراهي و همسفري» است. تأكيد شده است كه پيش از سفر، همسفر مناسبي پيدا كنيد. چرا كه مسافرت تنهايي مكروه است. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از سه كس مذّمت كرده است:


يكي آنكه غذايش را تنها مي‏خورد.
يكي آنكه در خانه‏اي تنها مي‏خوابد.
سوّم آنكه تنها به مسافرتهاي دور و دراز مي‏رود.

 به ادامه مطلی بروید... لطفا نظر هم بدهید.

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 21:45 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

آداب غذا خوردن و آشامیدن

آداب غذا خوردن و آشامیدن از کتاب ( توضیح المسائل )

آداب غذا خوردن

مسأله 2601 ـ چند چیز در غذا خوردن ، مستحب شمرده شده است :
اول : هر دو دست را پیش از غذا بشوید .
دوم : بعد از غذا دست خود را بشوید و با دستمال خشک کند .
سوم : میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن کند ، و بعد از همه دست بکشد ، و پیش از غذا اول میزبان دست خود را بشوید ، بعد کسی که طرف راست او نشسته و همینطور تا برسد به کسی که طرف چپ او نشسته ، و بعد از غذا اول کسی که طرف چپ میزبان نشسته دست خود را بشوید و همینطور تا به میزبان برسد .
چهارم : در اول غذا «بسم اللّه‏» بگوید ، و اگر سر یک سفره چند جور غذا باشد ، در وقت خوردن هر کدام از آنها «بسم اللّه‏» بگوید .
پنجم : با دست راست غذا بخورد .
ششم : با سه انگشت یا بیشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد .
هفتم : اگر چند نفر سر یک سفره نشسته‏اند ، هر کسی از غذای جلوی خودش بخورد .
هشتم : لقمه را کوچک بردارد .
نهم : سر سفره زیاد بنشیند و غذا خوردن را طول بدهد .
دهم : غذا را خوب بجود .
یازدهم : بعد از غذا خداوند عالم را حمد کند .
دوازدهم : انگشتها را بلیسد .
سیزدهم : بعد از غذا خلال نماید ، ولی با چوب ریحان و شاخه انار و نی و برگ درخت خرما خلال نکند .
چهاردهم : آنچه بیرون سفره می‏ریزد جمع کند و بخورد ، ولی اگر در بیابان غذا بخورد ، مستحب است آنچه می‏ریزد ، برای پرندگان و حیوانات بگذارد .
پانزدهم : در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بین روز و در بین شب غذا نخورد .
شانزدهم : بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد ، و پای راست را روی چپ بیندازد .
هفدهم : در اول غذا و آخر آن نمک بخورد .
هیجدهم : میوه را پیش از خوردن با آب بشوید .

چیزهائی که در غذا خوردن مذموم است

مسأله 2602 ـ چند چیز در غذا خوردن مذموم شمرده شده است :
اول : در حال سیری غذا خوردن .
دوم : پر خوردن . و در خبر است که خداوند عالم بیشتر از هر چیز از شکم پر متنفر است .
سوم : نگاه کردن به صورت دیگران در موقع غذا خوردن .
چهارم : خوردن غذای داغ .
پنجم : فوت کردن چیزی که می‏خورد یا می‏آشامد .
ششم : بعد از گذاشتن نان در سفره ، منتظر چیز دیگر شدن .
هفتم : پاره کردن نان با کارد .
هشتم : گذاشتن نان زیر ظرف غذا .
نهم : پاک کردن گوشتی که به استخوان چسبیده بطوری که چیزی در آن نماند .
دهم : پوست کندن میوه‏هائی که با پوست خورده می‏شود .
یازدهم : دور انداختن میوه پیش از آنکه کاملاً آن را بخورد .

آداب آشامیدن

مسأله 2603 ـ چند چیز از آداب آشامیدن شمرده شده است :
اول : آب را به طور مکیدن بیاشامد .
دوم : در روز ایستاده آب را بیاشامد .
سوم : پیش از آشامیدن آب «بسم اللّه‏» ، و بعد از آن «الحمد للّه‏» بگوید .
چهارم : به سه نفس آب را بیاشامد .
پنجم : از روی میل آب را بیاشامد .
ششم : بعد از آشامیدن آب ، حضرت أبی عبداللّه‏ علیه‏السلام و اهل بیت ایشان را یاد کند و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید .

چیزهائی که در آشامیدن مذموم است

مسأله 2604 ـ زیاد آشامیدن آب ، و آشامیدن آن بعد از غذای چرب ، و در شب به حال ایستاده مذموم شمرده شده است ، و نیز آشامیدن آب با دست چپ ، و همچنین از جای شکسته کوزه و جائی که دسته آن است مذموم شمرده شده است .



تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 21:43 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

خداوند نعمت های فراوان و بی شماری را به ما ارزانی نموده که برای همه آنها شکر مخصوص لازم است از جمله نعمت ها نعمت زبان آدمی است .  این عضو با اینکه عضو كوچكي از بدن است ولي كارهاي بسيار بزرگي انجام مي دهد  زبان آتش فتنه هاي بزرگي را خاموش مي كند و همچنين فتنه هاي بزرگي مي آفريند روی همین اصل گناهان زیادی را برای این عضو بر شمرده‌اند.

 

 اگر بخواهيم زبان را از نظر ساختاری بررسي كنيم همين عضو كوچك از تعداد بی شماری رشته های عصبي ، مويرگ، ماهيچه  ، عضلات ،گوشت ، پوست و ...تشكيل شده است ،  قسمتهاي مختلف زبان از نظرحسی ، شيريني، ترشي ، شوري ،تلخي، را حس مي كنند كه بوسيله رشته هاي عصبي به مغزفرمان مي رسد وبازگشت این فرامین نتيجه حس چشائی است که ما درک مي كنيم .  از نظر ساختاري و علمي بجز خداوند قادرمتعال هیچ احدی از دانشمندان عالم قادر به درك همه رموز بكار گرفته دراین عضو نيستند.  (تصاویر را ببیندید)

 زبان نعمت بزرگی است که بخش عظيمي از نياز هاي خود را به كمك آن مرتفع می نمائیم پس بايد قدراين نعمت به ظاهر كوچك و دراصل بسيار بزرگ را داشته و براي شكر نعمت آن از اين عضو به نحو شايسته بهره برده و همواره ارزش والای آن را حفظ نموده و ذکر الهی و تشکر ازاو همواره در یاد و خاطرمان باشد.

          

 معانی برخی لغات در تصویر سمت راست :  

شیرینی -sweet   ترشی-sour    شوری- salty   تلخی-bitter

*  *  *

 در مورد سخن و گفتار ضرب المثل هايی وجود دارد که از جمله آنها :

 " كم گوي و گزيده گوي چون در "

 " زبان سرخ سر سبز ميدهد بر باد

 " زخم شمشير مداوا مي گردد اما زخم زبان هرگز ! "

 " تا مرد سخن نگفته باشد     عيب و هنرش نهفته باشد "

  لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید نظر هم یادتون نره...



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:, | 21:39 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

 

اس ام اس تاسوعای حسینی

 

نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو عشق دیریست كه در پیچ و خم عباس است

هر چه داریم همه از كرَم عباس است خلقت جنت حق لطف كرم عباس است

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند در دل هر عاشقی عباس مأوا می کند

هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین ثبت نامش را فقط عباس امضاء می کند

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

عباس لوای هفت افراشته است وین راز به خون خویش بنگاشته است

او پرچم انقلاب عاشورا را با دست بریده اش بپا داشته است

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

جانم فدای نام زیبایت، ابوالفضل قربان زخم چشم بینایت، ابولفضل
گر من به چای القمه بودم، زِ حسرت هر آن بخشکیدم برآن روزت ابولفضل
تاسوعا روز قمر بنی هاشم تسلیت باد

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

نام علمدار سپه آید به گوشم انگار من عمری به او حلقه به گوشم
جانم بلرزد هر می گوید «ابوالفضل» سرّی ست خود بنهاده در اعماق گوشم
ایام سوگواری تسلیت باد

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

یا ابوالفضل :
آموخته ایم از تو وفاداری را خون تو نوشت معنی یاری را
ای کاش که آب کربلا می آموخت آن روز زچشمت آبرو داری را ...

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

به یکتایی قسم یکتا است عباس امیر کشور دلها است عباس
اگر چه زاده ام البنین است و لیکن مادرش زهرا است عباس

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

یادم زوفای اشجع الناس اید وز چشم ترم سوده ی الماس اید
اید به جهان اگر اگر حسین دگری هیهات برادری چو عباس اید

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

ای قدوقامت تو معنی قدقامت من ایکه الهام عبادت زوجودت گیرم
کربلا کعبه عشق است منم دراحرام شددراین قبله عشاق دوتاتقسیرم
دست من خوردبه ابی که نصیب تو نشد چشم من دیددراین اب روان تصویرم
باید این دیده ودستها بدهم قربانی تاکه تکمیل شود حج من وتقدیرم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

با خدا عباس وقتی دست داد . . . هر دو دست خویش را از دست داد

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

آهای عطر گل یاس آهای خدای احساس - تموم زندگیم فدای یک نگاه عباس

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

دلم مست و لبم مست و سرم مست بخون ای دل که صبرم رفته از دست
بخون ای دل محرم اومد از راه بخون اجر تو با عباس بی دست

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

دریا تمام سوز لبش را به آب داد صحرا به تشنگان قدح آفتاب داد
مردی سوار اسب بهب دیا سلام کرد باران نیزه بود که او ار جواب داد

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

همچو باران که شبی شعله به دریا زده است لشکر دشمن از اندام .... جا زده است

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

دامن علقمه و باغ گل یاس یکی است قمر هاشمیان بین همه ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب نام زیبای اباصالح و عباس یکی است

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

عباس یعنی ذکر طوفانی مهدی عباس آوای غزل خوانی مهدی
درک محرم کرده ای دانی چه گویم عباس یعنی اوج مهمانی مهدی

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

كربلا لبریز عطر یاس شد . نوبت جانبازی عباس شد

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

دانی از چه رو گاه گاه آید زلزله چون زمین هم میكند با نام زینب هلهله
دانی از چه رو گاه گاه توفان میشود صحنه جنگیدن عباس اكران میشود

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



ایمان ووفا سایه ی بالای تو بود ایثار علی (ع)نقش به سیمای تو بود
گر لب نزدی به اب دریا عباس(ع) دریای ادب میان لبهای تو بود

 



تاريخ : دو شنبه 12 آبان 1393برچسب:, | 11:17 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

 

علت نامگذاري اين ماه و حرمت ويژه آن در ميان مسلمانان

 

تاسيس تاريخ براي مسلمانان در زمان خلافت خليفه دوم مسلمين و با مشورت علي (ع) در سال شانزدهم هجري صورت گرفته است. مبدا تاريخ را هجرت پيامبر و ماه نخست آن را محرم، سالي كه هجرت روي داده بود گرفتند ....(1) علت نامگذاري اين ماه آن بود كه در ايام جاهليت، جنگ در اين ماه را حرام مي دانستند.

 

ـ در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجري كاروان حضرت امام حسين (ع) وارد كربلا شد و سپاهيان دشمن كه هر روز بر تعدادشان افزوده مي شد در روزهاي تاسوعا و عاشورا كه روز نهم و دهم محرم مي باشد او و يارانش را به شهادت رساندند. پيشواي هشتم شيعيان امام رضا (ع) در خصوص اين ماه فرمود: در جاهليت، حرمت اين ماه نگاه داشته مي شد و در آن  نمي جنگيدند ولي در اين ماه، خونهاي ما را ريختند و حرمت ما را شكستند و فرزندان و زنان ما را اسير كردند و خيمه ها را آتش زدند و غارت كردند و حرمت پيامبر را دربارة ذريه اش رعايت نكردند. .... آيت الله ميرزا جواد ملكي تبريزي در «مراقبات» نوشته است:«كودكانم را مي ديدم كه در دهة نخست ماه محرم غذا نمي خوردند و به نان خالي اكتفا مي كردند كسي هم به آنان نگفته بود ماه محرم شروع شده است گمان مي كنم عشقي دروني آنان را برمي انگيخت.» (2) به همين دليل ماه محرم با حادثه عاشورا عجين شده است و فرا رسيدن آن دلها را پر از غم مي سازد و پيروان و شيفتگان امام حسين (ع) از اول محرم، محافل و مجالسي را سياهپوش كرده، به ياد آن امام شهيد به عزاداري مي پردازند.... (3)

 

1-(تاريخ تحليلي اسلام/ دكتر شهيدي/ ص130)
2-(پيام آورعاشورا/ مهاجراني/ص 11)
3-(با اندكي دخل و تصرف/ فرهنگ عاشورا جواد محدثي/ ص 406)

 

 * * * *

 

امام حسين (ع) و ياران او

 

امام حسين (ع) در سوم شعبان سال چهارم هجري در مدينه به دنيا آمد. رسول خدا (ع) نام اين فرزند زهرا (س) را حسين نهاد وي مورد علاقه شديد پيامبر خدا(ص) بود و آن حضرت دربارة او فرمود: «حسين مني و انا من حسين....» و در آغوش پيامبر بزرگ شد. هنگام رحلت رسول خدا، شش ساله بود در دوران پدرش علي بن ابي طالب (ع) نيز از موقعيت والايي برخوردار بود، علم، بخشش، بزرگواري، فصاحت، شجاعت، تواضع، دستگيري از بينوايان، عفو و حلم و .... از صفات برجسته اين حجت الهي بود. در دوران خلافت پدرش در كنار آن حضرت بود و در سه جنگ «جمل»، «صفين» و «نهروان» شركت داشت.پس از شهادت پدرش كه امامت به حسن بن علي (ع) رسيد همچون سربازي مطيع رهبر و مولاي خويش و همراه برادر بود پس از انعقاد پيمان صلح (صلح امام حسن (ع) با معاويه حاكم شام) با برادرش و بقيه اهل بيت (ع) از كوفه به مدينه آمدند. با شهادت امام مجتبي (ع) در سال 49 يا 50 هجري (كه به دست همسرش جعده، دختر اشعث بن قيس الكندي مسموم شد و پس از چهل روز به شهادت رسيد. معاويه با توطئه به ازدواج درآوردن يزيد با جعده اين كار را تدارك ديد). بار امامت به دوش سيدالشهدا قرار گرفت. در آن دوران ده ساله كه معاويه بر حكومت مسلط بود، امام حسين (ع) همواره يكي از معترضين سرسخت نسبت به سياستهاي معاويه و دستگيريها و قتلهاي او بود و نامه هاي متعددي در انتقاد از رويه معاويه در كشتن حجربن عدي و يارانش و عمروبن حمق خزاعي كه از وفاداران به علي (ع) بودند و اعمال ناپسند ديگر او نوشت. در عين حال حسين بن علي (ع) يكي از محورهاي وحدت شيعه و از چهره هاي برجسته و شاخصي بود كه مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموي (حكومتي كه از سال 41 هجري با معاويه اولين خليفه اموي شروع مي شود و تا سال 132 هجري ادامه مي يابد) از نفوذ شخصيت او بيم داشت با مرگ معاويه در سال 60 هجري يزيد به والي مدينه نوشت كه از امام حسين (ع) به نفع او بيعت بگيرد اما سيدالشهداء كه فساد يزيد و بي لياقتي او را مي دانست، از بيعت امتناع كرد و براي نجات اسلام از بليه سلطه يزيد كه به زوال و محو دين مي انجاميد، راه مبارزه را پيش گرفت از مدينه به مكه هجرت كرد و در پي نامه نگاريهاي كوفيان و شيعيان عراق با آن حضرت و دعوت براي آمدن به كوفه آن امام ابتدا مسلم بن عقيل را فرستاد و نامه هايي براي شيعيان كوفه و بصره نوشت و با دريافت پاسخ كوفيان در بيعتشان با مسلم بن عقيل در روز هشتم ذيحجه سال 60 هجري از مكه به سوي عراق حركت كرد.

 

پيمان شكني كوفيان و شهادت مسلم بن عقيل، اوضاع عراق را نامطلوب ساخت و سيدالشهدا كه همراه خانواده، فرزندان و ياران به سوي كوفه مي رفت، پيش از رسيدن به كوفه در سرزمين «كربلا» در محاصره سپاه كوفه قرار گرفت. تسليم نيروهاي يزيد نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمين، مظلومانه و تشنه كام، همراه اصحابش به شهادت رسيد. از آن پس كربلا كانون الهام و عاشورا سرچشمه قيام و آزادگي شد و كشته شدن وي سبب زنده شدن اسلام و بيدار شدن وجدانهاي خفته گرديد. (1)

 

خون او تفسيراين اسرار كرد         ملت خوابيده را بيدار كرد(2)

 

ـ اصحاب شهادت طلب و با وفاي سيدالشهداء‌(ع) نمونه بارز آگاهي، ايمان، شجاعت و فداكاري بودند .... آنان كه در ركاب سيدالشهداء به فيض شهادت رسيدند جمعي از بني هاشم بودند. جمعي از مدينه با آن حضرت آمده بودند، ‌برخي در مكه در طول راه به وي پيوستند. برخي هم از كوفه توانستند به جمع آن حماسه سازان شهيد بپيوندند. كساني هم در راه نهضت حسيني، پيش از عاشورا شهيد شدند،‌كه آنان نيز جزء اصحاب او به شمار مي آيند. (چون مسلم بن عقيل و قيس بن مسهر صيداوي و ...) (3)

 

ـ مدت قيام امام حسين (ع) از روز امتناع از بيعت با يزيد تا روز عاشورا 175 روز طول كشيد (12 روز در مدينه، 4 ماه 10 روز در مكه، 23 روز در بين راه مكه تا كربلا و 8 روز در كربلا از 2 تا 10 محرم) (4)

 

1-(فرهنگ عاشورا/ جواد محدثي/ ص 147. 148)

 

2-علامه اقبال لاهوري

 

۳- (پيام آور عاشورا/ مهاجراني/ ص 11)

 

 4- (فرهنگ عاشورا/ جواد محدثي/ ص 32)

 

 

* * * *

 

 ادامه مطلب برید....



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 12 آبان 1393برچسب:, | 11:5 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

عاشورا از ریشة عشر به معنای ده و دهم و تاسوعا از ریشه تسع به معنای نه و نهم است .
این لفظ فقط بر نهمین و دهمین روز محرم اطلاق شده است.
به لحاظ آن که حوادث مهم کربلا در روز نهم و دهم ماه محرم الحرام اتفاق افتاد، این دو روز را برجسته تر نموده و به نام تاسوعا و عاشورا یعنی روز نهم و دهم محرم الحرام در فرهنگ مسلمانان به ویژه شیعیان از جایگاه خاصی بهره مند شد.
ابن اثیر در کتاب «نهایه» میگوید: «عاشورا یک اسم اسلامی است» .(1)
همین مطلب را طریحی در «مجمع البحرین» گفته است. (2)
البته پیش از واقعه کربلا ، هم پیامبر اسلام(ص) و هم حضرت علی(ع) شهادت امام حسین(ع) را در کربلا پیشگویی کرده بودند. امام حسین(ع) نیز شهادت خود را پیشگویی کرده، به برخی از پیامبران پیشین نیز شهادت آن حضرت وحی شده بود. (3).
پس از آن که حضرت امام در کربلا به شهادت رسید، روز عاشورا میان مردم به روز حزن و اندوه شناخته شد و شیعیان علی(ع) آن روز را روز عزا و عزاداری قرار دادند . از این رو به نام عاشورای حسینی شهرت یافت.
امام صادق(ع) فرمود: و أمّا یوم عاشورا فیوم أصیب فیه الحسین(ع) صریعاً بین أصحابه و أصحابه حوله صرعی عراة؛(4) عاشورا روزی است که حسین(ع) میان یارانش کشته شد و بر زمین افتاد. یاران او نیز پیرامون او به خاک افتاده و عریان بودند.
روز نهم محرّم، تاسوعای سال 61 هجری امام حسین و یارانش در محاصرة نیروهای دشمن بودند. در این روز دشمن آب را به روی اهل بیت امام حسین(ع) و یاران او بسته بود.
این روز به دلیل این که بر اهل بیت سخت گذشت و شاید یکی از روزهای بسیار سخت و مصیبت‌بار برای خاندان پیامبر بود،به عنوان تاسوعای حسینی، مورد توجه شیعیان قرار گرفت.
امام صادق(ع) فرمود: «تاسوعا روزی است که حسین(ع) و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامیان بر ضد آنان گرد آمد. ابن زیاد و عمر سعد از فراهم آمدن آن همه سوار خوشحال شدند و آن روز، حسین(ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند دیگر برای او یاوری نخواهد آمد و عراقیان او را پشتیبانی نخواهند کرد».(5)
در مقابل شیعیان، بنی امیه و پیروانشان روز عاشورا را روز جشن و سرور قرار دادند. به تدریج دشمنان درباره عاشورا احادیثی ساختند تا آن روز را با فضیلت نشان بدهند، در حالی که آن روز، روز غم و اندوه و مصیبت است. روزی است که بهترین انسان را کشتند، جگر رسول خدا را پاره کردند و زنان و کودکان پیامبر را به اسارت بردند، آیا این روز میتواند روز مبارکی باشد؟!
امام صادق(ع) در همین‌ باره می‌فرماید: بنی امیه و همراهان آنان از شامیان، نذر کردند که اگر امام حسین کشته شد و به سپاهیان (بنی‌امیه) آسیبی نرسید و حکومت در خاندان ابی سفیان تثبیت شد، روز عاشورا را‌ عید قرار دهند و به شکرانه پیروزی خود، روزه بگیرند. این عمل، به صورت روش و سنتی میان مردم تاکنون ادامه دارد، که ریشه آن از خاندان ابوسفیان است. در این روز، مردم روزه می‌گیرند و با شادی، با خویشان و بستگان خود،‌رفتار می‌کنند.(6) از این رو در زیارت عاشورا آمده است:
«اللّهم ان هذا یوم تبرّکت به بنو امیّة وابن آکلة الاکباد».(7)
از جمله روایتی که در متون روایی و تاریخی راه یافته آن است که گفته اند: علت نامگذارى روز دهم محرّم به عاشورا آن است که ده نفر از پیامبران به ده کرامت در این روز مورد گرامیداشت الهى قرار گرفته اند.(8) ، در حالی که این سخن صحیح نیست . ابن درید میگوید: «عاشورا یک اسم اسلامی» است و در دوره جاهلیت به این نام معروف نبود. (9)
شیخ عباس قمی با اشاره به همین حدیث به نقل از نویسنده «شفاء الصدور» میگوید: بنی امیه روز عاشورا را مبارک میدانستند. در این روز برای خود خرید میکردند و خرید را در آن روز سنّت کرده بودند.آنان در این روز مراسم عید بر پا میکردند، آن روز را روزه میگرفتند و در آن روز طلب حوائج را مستحب میدانستند، برای همین درباره روز عاشورا فضایل و مناقبی ساخته‏اند و حتی دعائی هم درباره آن درست کرده‏اند که اولش این است: «یا قابل توبة آدم یوم عاشورا، یا رافع ادریس الی السماء یوم عاشورا، یا مسکّن السفینة یوم عاشورا یا غیاث ابراهیم من النار یوم عاشورا». اینها را ساخته‏اند تا امر مشتبه شود. آنان در سخنرانی های خود میگویند: هر نبیّ وسیله و شرفی دارد و در روز عاشورا این شرف زیاد میشود، مانند خاموش کردن آتش نمرود برای ابراهیم، قرار گرفتن سفینه نوح کوه جودی، غرق ساختن فرعون در دریا و نجات حضرت موسی از دست فرعون، نجات حضرت عیسی از دست یهودیان.
شیخ عباس قمی در ادامه میگوید: شیخ صدوق از میثم تمار نقل کرده امت پیامبر، فرزند پیامبر را میکشند و روز عاشورا که فرزند پیامبر را کشته‏اند، روز مبارک قرار میدهند! راوی میگوید: به میثم گفتم: چگونه آن روز را روز مبارک قرار میدهند؟ گفت: آنان در فضیلت آن حدیث جعل میکنند و میگویند: روز عاشورا روزی است که خداوند توبه آدم را پذیرفته با اینکه توبه آدم در ذی حجه پذیرفته شده است.آنان میگویند: در عاشورا، یونس از شکم ماهی نجات یافته، در حالی که در ذی قعده از شکم ماهی نجات یافته است. میگویند: روز عاشورا روزی است که کشتی نوح کنار کوه جودی قرار گرفت در حالی که روز هیجدهم ذی حجه قرار گرفت. آنان میگویند: روز عاشورا دریا برای موسی شکافته شد در حالی که در ربیع الاول شکافته شده بود (10).
حضرت امام رضا(ع) می‌فرماید: «کسی که در روز عاشورا از انجام کارهای مورد نیاز خویش پرهیز نماید، خداوند، حوائج دنیا و آخرت او را برآورده کند و کسی که روز عاشورا را، روز حزن و اندوه و مصیبت و گریه خود قرار دهد، خداوند روز قیامت را، روز شادی و سرور او گرداند و چشمش با دیدن ما در بهشت، روشن گردد.(11)

 

لطفا نظر یادتن نره..



تاريخ : دو شنبه 12 آبان 1393برچسب:, | 11:3 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

 

زندگینامه حضرت ابوالفضل

 

عباس،فرزند علی و امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.مادرش فاطمه، دختر حزام بن خالد بود که نیاکانش همه از دلیر مردان عرب بوده و در شجاعت و دلیری در دنیای عرب مشهور بوده اند.

 

امام علی( ع ) ده سال پس از وفات حضرت فاطمه ، با امّ البنین ازدواج کرد. خواستگاری این ازدواج را برادرش عقیل انجام داد .

 

می گویند هنگام ورود امّ البنین به خانه علی (ع) امام حسن و حسین بیمار بودند و او از آنان پرستاری کرد تا خوب شدند.امّ البنین اجازه نمی داد که اورا فاطمه صدا کنندزیرا می ترسید یاد غم های فاطمه برای علی و فرزندانش زنده شود و باعث ناراحتی آنان شود .

 

ثمره ازدواج علی(ع) با فاطمه بنت حزام،چهار پسر به نام های عباس،عون ، جعفر و عثمان بود که بزرگترین آن ها عبّاس بود.فاطمه را به علت داشتن این چهارپسر،امّ البنین(مادر پسران) نامیده اند.امّ البنین آن چنان به امیرالمؤمنین وفادار بودکه پس از شهادت آن حضرت ، شوهر دیگری اختیارنکردبا آن که بیش از بیست سال پس از آن حضرت زنده بود .

 

وقتی عباس به دنیا آمد،امام علی(ع) در گوش او اذان و اقامه خواند،نام خدا و رسول را به گوش او خواند و نام او را عباس نهاد . امام گاه گاهی قنداق عباس را در آغوش می گرفت، بازوانش را می بوسید و گریه می کرد .روزی امّ البنین علّت این گریه را پرسید ؛ امام در جواب فرمود : این دست ها در راه کمک به حسین قطع خواهند شد .

 

عباس در خانه علی و در دامان مادری با ایمان و وفادار و در کنار حسن و حسین (ع) رشد کرد واز این خاندان پاک درس های بزرگ انسانیت، شهادت و صداقت آموخت .

 

روزی حضرت علی (ع) ، عباس خرد سال را در کنار خود نشاند و به او گفت : بگو یک . عباس گفت : یک . امام فرمود : بگو دو . عباس از گفتن خودداری کرد. وقتی امام علت را جویا شدجواب داد : شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام ، دو بگویم .

 

عباس نه تنها در قامت رشید بود،بلکه در خِرَد برتر و در جلوه های انسانی هم رشید بود.او به یقین می دانست که برای چه روز عظیمی ذخیره شده و می دانست که برای عاشورا به دنیا آمده است .

 

عباس در سنین دوازده تا چهارده سالگی،زمانی که علی ( ع ) با دشمنان درگیر بود،در برخی از جنگ ها شرکت داشته و با آن که زیاداجازه جهاد به اوداده نمی شد،ولی درهمان نوجوانی حریف قهرمانان نامی عرب بوده است:

 

در یکی از روزهای جنگ صفّین،نوجوانی نقابدار از سپاه علی (ع) به میدان آمد.ترس و دلهره  سپاه معاویه رادربرگرفت.هر کس ازدیگری می پرسید این نوجوان کیست که این طورشجاعانه  پابه میدان جنگ نهاده است ؟ از سپاه معاویه کسی جرأت نکرد پا به میدان بگذارد.معاویه به سردار نامی خود،ابن شعثاء،دستور داد تا به جنگ این نوجوان برود؛ ابن شعثاء در جواب گفت: مرا حریف ده هزار نفردرجنگ می دانند،چگونه مرا به جنگ با کودکی می فرستی؟بهتر است یکی ازپسرانم رابرای کشتن او بفرستیم.معاویه قبول کردو ابن شعثاء فرزند بزرگ خود را برای جنگ بااین نوجوان به میدان فرستاد.امّا او دریک چشم به هم زدن به دست این نوجوان کشته شد.ابن شعثاء فرزنددوم خودرا فرستاد،او نیز کشته شدو به این ترتیب هرهفت پسراو کشته   شدندوخود اوبا عصبانیّت پا به میدان گذاشت وبه آن نوجوان دلاور گفت:تو پسران مرا کشتی ، به خدا قسم پدر و مادرت را به عزایت خواهم نشاند.ولی خوداونیزدرمدّت کوتاهی به پسرانش پیوست.همه با تعجّب به این نوجوان شجاع نگاه می کردند. امام(ع) اورا پیش خودخواندونقاب او را برداشت وپیشانی اورا بوسید.همه با تعجّب دیدند که او عباس پسر امیرالمؤمنین است.

 

همچنین درجنگ صفین،زمانی که سپاه معاویه راه آب رابه روی امیرالمؤمنین و سپاهش بسته بودند؛امام (ع) جمعی رابه فرماندهی امام حسین (ع) جهت باز کردن راه فرستادکه عباس هم در آن جمع حاضر بوده و در رکاب برادرش جنگیده است .

 

عباس چهارده ساله بودکه پدرش درواقعه محراب خونین کوفه دررمضان سال چهلم هجری به  شهادت رسید.او با چشمانی اشکبار و خاطری اندوهگین،شاهد دفن شبانه و پنهانی پدرش بوده است.او هرگز توصیه ای راکه پدرش در شب 21 ماه رمضان در آستانه شهادتش به عباس کرد ، از یاد نبرد . آری امام از او خواست که در عاشورا و در کربلا برادرش حسین را تنها نگذارد.

 
پس از شهادت امام علی (ع) عباس سال های تلخ امامت برادرش حسن (ع) را هم تجربه کرد.

 

سالهایی که حیله گری های معاویه و ستم های امویان اوج گرفته بود و بسیاری از یاران وفادار امام علی و امام حسن (ع)،از جمله حجر بن عدی و عمرو بن حمق به شهادت رسیدند.دورانی که وعّاظ در منبر ها معاویه را مدح و به علی (ع) ناسزا می گفتند .

 

وقتی امام حسن(ع) مسموم و شهید شد . عباس24 سال داشت.شهادت امام حسن بار دیگر بنی هاشم راسوگوار کرد عباس نیز به همراه خاندان پیامبر در غم واندوه ازدست دادن برادرش متأثّر و اندوهگین شد . عباس چند سال بعد از شهادت پدرش ، در سن هیجده سالگی با لُبابه دختر عبداللّه بن عبّاس ازدواج کرد . عبداللّه راوی حدیث و از شاگردان لایق و برجسته علی (ع) بود و لبابه در محیطی عرفانی و مذهبی تولدو رشد یافته بود.حاصل ازدواج عباس بالبابه دو فرزند به نامهای عبیداللّه و فضل بود.میگویند بعد از تولد فضل به عباس لقب ابوالفضل (پدر فضل ) دادند. امّا برخی دیگر عقیده دارند عباس به خاطر فضل بی پایانش به این لقب خوانده می شود .

 

عباس درهمه دوران زندگی اش،همراه برادرش امام حسین(ع) بود.او جوانی خودرا صرف خدمت به امام حسین (ع) کرد.او درمیان جوانان بنی هاشم شکوه و احترام خاصّی داشت و آنان مانند پروانه هایی برگرد شمع عباس حلقه ای از عشق و وفا به وجود آورده بودند.آنان حدودسی نفر بودند و در رکاب امام حسن و حسین (ع) همواره آماده شهادت و حماسه بودند .

 

پس از مرگ معاویه،هنگامی که حاکم مدینه امام حسین رابه دارالإماره دعوت کردتاپیام یزید را به او تسلیم نماید،عباس به همراه این سی نفردر بیرون ازدارالإماره حاضر بودندو ترس ازحضور آنان باعث شد که در آن روز هیچ خطری امام را تهدید نکند.

 

عباس سرپرستی قافله امام حسین را در کوچ به کربلا بر عهده داشت .او در کربلا حماسه ای آفرید که تاریخ نظیر آن را در برگ های خود ندارد . او با پس زدن امان نامه امویان بزرگترین درس وفاداری به معشوق را در جامعه انسانی به یادگار گذاشت .

 

در روز عاشورا و در صحرای سوزان کربلا ، عباس با دیدن لبهای خشکیده و چشمان اشکبار  فرزندان امام (ع) ، بی اختیار مشک آب را بر دوش گرفت و رفت تا بزرگترین امتحان زندگی اش را پس دهد . اورفت و با شجاعت صف دشمن را شکست،خود را به آب فرات رساند، مشک را پر کرد و با لبهایی تشنه به آب ضلال فرات نظاره کرد،جرأت نکرد جرعه ای بنوشد.چون حسین و فرزندانش تشنه بودند و شایسته نبود او قبل از آن ها خود را سیراب کند .

 

دشمن خوب می دانست که تا بازوان عباس بر تن اوست،توان برابری با او را ندارند.به همین علّت بازوان عباس هدف قرار گرفت.عباس برای حفظ آب دو دست خود را از دست دادوبا ضربه های دشمنان از اسب به پایین افتاد .امام حسین(ع)خود را به بالین عباس رساندواو در آغوش برادر به دیدار محبوب شتافت و امام را با کوله باری ازغم و اندوه درکربلا تنها گذاشت.عباس در موقع شهادت 35 سال داشت .

 

امام سجّاد (ع) درباره عمویش عبّاس چنین می فرماید:خداوند،عمویم عباس را رحمت کند که درراه برادرش ایثارو فداکاری کرد و ازجان خود گذشت.چنان فداکاری کردکه دو دستش قطع شد.

 

خداوند نیز به او همانندجعفر بن ابی طالب،درمقابل آن دو دست قطع شده،دو بال عطا کردکه با آن ها در بهشت با فرشتگان پرواز کند.عباس نزد خدا، مقام و منزلتی داردبس بزرگ،که همه شهیدان در قیامت به مقام والای او غبطه می خورند و رشک می برند .



تاريخ : یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:, | 15:56 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |