درویش تهی دست

 

درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خداهم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت .خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد!روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . .



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 13:10 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺑﻪ
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ ...
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻮ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ
ﻣﯿﮑﻨﯽ ...
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ ﭼﭗ ﭼﭗ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﻭ
ﻣﯿﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻭ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺷﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺣﺴﻮﺩﯾﺸﻮﻥ
ﺷﺪﻩ ...
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ
ﺳﺮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ، ﺑﺮﺍﺕ ﺻﻒ ﮐﺸﯿﺪﻥ
ﻭﮐﯿﻒ ﻣﯿﮑﻨﯽ ....
،ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺕ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺟﻠﻮ ﭘﺎﯼ.ﻫﺮ ﺩﺧﺘﺮﯼ
ﺗﺮﻣﺰ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺑﻬﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺪﻩ ...
ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺭﻧﮓ ﺩﺧﺘﺮ
ﻣﯿﺮﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ...
،ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺷﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻓﺸﻨﺖ ﻭ ﻓﮑﺮ
ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻬﺖ ﻧﻪ ﻧﻤﯿﮕﻦ ...
ﺑﻌﻠﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎﻡ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻧﺒﺎﺵ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺟـــﻨــــﺲ
ﺍﺭﺯﻭﻥ ﺯﯾـــــﺎﺩ
ﻣــﺸـــﺘــــﺮﯼ ﺩﺍﺭﻩ...~



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 13:8 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |
رنج یا موهبت

.آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 13:8 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند

بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند

یکی از آنها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد!

دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد

ولی بدون آن که چیزی بگوید روی شن های بیابان نوشت :

امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد . . .

آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند به یک آبادی رسیدند

تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند

ناگهان شخصی که سیلی خورده بود لغزید و در برکه افتاد

نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت

و او را نجات داد بعد از آن که از غرق شدن نجات یافت

بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد:

امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد . . .

دوستش با تعجب از او پرسید:بعد از آن که من با سیلی تو را آزردم

تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی

ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی ؟

دیگری لبخندی زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار می دهد

باید روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کنند

ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند

باید آن را روی سنگی حک کنیم

تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد . . .



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 13:6 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |
تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 13:4 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

 

جملات آموزنده بزرگان, آموزنده ترین جملات

 

جملات آموزنده وزیبا

                                  

                                                                                                  بقیه در ادامه مطلب...

                                                        نظر  نشه فراموش..



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 12:50 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |
جملات و سخنان قصار و بسیار آموزنده بزرگان

نبردهای زندگی همیشه به نفع قویترین ها پایان نمی پذیرد بلكه دیر یا زود برد با آن كسی است كه بردن را باور دارد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

به غیر از خدا، به هر آنچه امید داشته باشی، خدا از همان چیز ناامیدت می کند.
 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

یا سخنی داشته باش دلپذیر ، یا دلی داشته باش سخن پذیر . . .
 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کسی که ندای درونی خود را می شنود، نیازی نیست که به سخنان بیرون گوش فرا دهد.

 

بقیه در ادامه مطلب....

نظر فراموش نشه..



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 12:48 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |
تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 12:43 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |
تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 12:42 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

خداجونم بنده ناشکرت را ببخش....



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 12:41 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

هییییییی................



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 12:41 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

 

 

بقیه در ادامه مطلب...



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 12:38 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

عشق نوشت

روی ﻓﺮش دل ﻣﻦ ﺟﻮﻫﺮی از ﻋﺸﻖ ﺗﻮ رﯾﺨﺖ

آﻣﺪم ﭘﺎک ﮐﻨﻢ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ را ،  ﺑﺪﺗﺮ ﺷﺪ...



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 12:10 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |

پروردگارا

 

مرا بینشی عطا فرما تا تو را بشناسم

 

و دانش عطا فرما تا خود را بشناسم

 

مرا صحتی عطا فرما تا از كار لذت ببرم

 

و ثروتی عطا فرما تا محتاج نباشم

 

مرا نیرویی عطا فرما تا در نبرد زندگی فائق شوم

 

و همتی عطا فرما تا گناه نكنیم

 

مرا صبری عطا فرما تا سختی ها رو تحمل كنم

 

و طبعی عطا فرما كه با مردم بسازم

 

مرا بزرگواری عطا فرما كه با دشمنم مدارا كنم

 

و بینشی عطا فرما تا زیباییهای جهان را ببینم

 

مرا عشقی عطا فرما تا تو و همه را دوست بدارم

 

و سعادتی عطا فرما تا خدمتگذار دیگران باشم

 

مرا ایمانی عطا فرما تا اوامرت را اطاعت كنم

 

و امیدی عطا فرما تا از ترس و اضطراب بر كنار باشم

 

مرا عقلی عطا فرما تا از خود نگویم

 

و معنویتی عطا فرما تا زندگی معنی داشته باشد



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 12:8 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |


ز عطرِ حـریم تـو اگر دوریم ،

دلخوشیم به نسیمِ گاه گاهِ نگاهـت ...

خوب میدانم از هر که تـــو دل بـردی ، خرابِ عشـقت شد ...

پس بنگر ما را ؛ به نگاهی ...

که دلها، خراب آیاد تـــوست ...

آه نوشت

این سفر همیشگی دل من است
بابلسر به مشهد …
روز دلتنگی ، راس ساعت ۸ !!!



تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 12:8 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |