فکو فامیلای من

پسرعموم وکیله یه روز رفته دادگاه واسه کار اداری

سر و کارش افتاده به یه مرد جدی، و بداخلاق!

یارو گفته مثل اینکه تا به حال منو ندیدی؟

پسرعموم هول کرده گفته خیر،

زیارت نداشتیم سعادت کنیم ،سمارو

 

 

 

یه روز دوست داداشم زنگ زد خونمون

مامانم گوشی رو برداشت

یارو گفت:آقا سینا هستن؟

مامانم گفت:نخیر،دسشویی تشریف دارن!!!

یه همچین مامانی دارم من:

پسرشو تحویل میگیره در حد لالیگا!

 

 

 

بچه خواهرم سه سالشه

شیطونی میکرده مامانش بهش گفته

اینقد شیطونی نکن بسه!!!

یه دف گفت اصن من میخوام تنها زندگی کنم......

یعنی من میخواستم زمینو بجَوَم

 

 

 

یه بار ننم با عموم و زن عموم دعواش شده بود

اومده به بابام میگفت: برادرت خودش خوبه

ولی ترک تحصیل حرفای زنش قرار میگیره....

 

 

 

 

موبایلمو دزد برده هرچی گشتم کارتونشو

پیدا نکردم

پسرعموم اومده میگه:

مربع 06مربع ستاره رو بزن تو گوشیت

سریالشو بهت میده

بعد تو بیا با این برو کلانتری............

 

 

 

 

دوستم یه بار گوشیش افتاده بود چاه توالت اومده بود

بیرون میگفت:گوشیم وقتی داشت میوفتاد تو چاه من با

چشمان خویشتن دیدم که جانم می رود..........

 

 

 

با خواهرم رفتیم عطاری به فروشنده میگه!

1000تومن زردچوبه بده

1000تومن فلفل سیاه بده

فروشنده کشیده داده بعد خواهرم میگه:

چقدر میشه؟

 قیافه فروشندهمتعجب   قیافه منخجالتی

 

 

 

 

پدر من هر دفعه بعضی محصولات رو به صورت آزمایشی وارد خونه میکنه:

اگه دید زود تموم میشه دیگه جلوی وارداتش رو میگیره،

اگه دید تموم نمیشه به تعداد زیاد وارد میکنه.....

یکی نیست بگه آخه پدر من این چه الگویی که شما پیش رو گرفتی....؟

 

 

 

 

دیشب ساختمون کنارمون آتیش گرفته بود با بابام

سریع لباس پوشیدیم بریم کمک:

مامانم یهو داد زد وااااااااااایستید!

دارید میرید این آشغالارو هم بزارید دم در

یعنی بدجور تو فکر فرو رفتیم منو بابام

قیافه من متعجب   قیافه بابام متعجب

 

 

نظر یادتون نره

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:, | 17:36 | نويسنده : امیر حسین میرزازاده |